15 ماه و 5 روز گذشت
سلام پسر گلم؛ الان که خوابیدی گفتم از فرصت استفاده کنم و بیام یه کم از خاطرات این روزها رو ثبت کنم ... یک ماهی میشه که تقریباً تعطیل شدم و فقط چند بار برای امتحان بچه ها رفتیم مدرسه، از 18 خرداد هم که کلاً برنامه کاریم تموم شد و تمام شبانه روز پیش خودم هستی... آرامشت هم خیلی بیشتر از قبل شده، تازه دارم میفیهمم که کار مادر بیرون از خونه چه ظلمیه در حق بچه ها ! هرچند که هدف اصلی من از کار کردن آینده خودته، اما دلم میخواد هر زمان که برامون مقدور باشه کارمو بذارم کنار ( فقط به خاطر تو...) حالا می رسیم به شیرین کاریهای خودت: یکی از بازیهایی که دوست داری اینه که عقب عقب بیای و خودتو بندازی تو بغل ما! هر دفعه هم فاصلتو نس...
نویسنده :
مامان و بابا
1:14